کلمه جنینی بود که خود را سقط کرد
اندوه ِ مرا به کلمه راهی نیست
کلمه جنینی بود که خود را سقط کرد
به کلمه رهایی نیست
به آواز رهایی نیست
آواز کودکی بود که خود را خفه کرد
با طنابی سرخ
وقتی که پاهاش همچنان بر زمین بودند
به زمین و آسمان نیست
زمین زنی بود که خود را به شعله کشید
آسمان مردی بود رَش
به رنگ ذغال
و نه، شب را سحر نکرد
سر نکرد ...
به دم نیست
دم آدمی بود
به آه نیست
آه پیری بود
که پشت راست نکرد
اندوهم را ز ِ کلمه رهایی نیست
کلمه جنینی بود که مرده بود
اما به دنیا آمد
7/10/1385
کلمه جنینی بود... و ما از کلمه سقط شدیم.
نون و پنیر و سبزی میبوسمت بلرزی، نون و پنیر و گندم یادت تو قلب مردم، نون و پنیر و فندق لبت همیشه خندون نون و پنیر رامک ! جیگر عیدت مبارک
سلام
کجایی بابا؟
تو که بلاگت توپ حرفه ای
آمارت بازدیدت هم که بالا
دیگه چی می خوای؟
خیلی قشنگه
موفق باشی
بای