بَرم

ادبی

بَرم

ادبی

هیچ بود که گذر می کرد؟

هیچ چیز نمی گذرد، تو ساکتی،‌ تو پلک می زنی

(ساکت: در این لحظه فرشته ای در پرواز است

به بزرگی یکصد حیات خورشید)،

آیا این هیچ بود که گذر می کرد،‌ آیا این تنها یک پلک زدن بود؟

ــ وضیافت، تبعید، اولین جنایت،

استخوان فک خر، صدای ِ‌خفه و خالی

و محکوم حیران و خیره

که گویی در صحرایی پوشیده از خاکستر افتاده است،

....

،اکتاویو پاز،  ‌سنگ آفتاب،‌ ترجمه ی ِ‌احمد میرلایی، کتاب زمان ۱۳۴۰.

نظرات 7 + ارسال نظر
نیما سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:00 ق.ظ http://kelid.blogsky.com

زیر شرر باران ذهنت
فکورانه نشستم و از پنجره سیاه چشمات
به جهان نگریستم
سپس به حال خودمان گریستم.

بهاره پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ب.ظ http://www.bahareh1384.blogfa.com

از آشناییت بسیار خوشحالم و امیدوارم از این همه استعداد ، بتونم بیاموزم. اندیشه‌هایت زیباست و نوشته‌هایت گیرا
شادزی

نوید بازماندگان جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:20 ق.ظ http://www.facilitatory.mycloob.com

از آشنایی با شما بسیار خوشحال شدم. امیدوارم بتوانیم در کنار یکدیگر برای این کشور زیبا ُ قدم‌های موثری را برداریم.
اندیشه هایت قابل تحسین است. موفق باشی.

الهه جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:56 ب.ظ

الهه جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:10 ب.ظ

بلد نبودم . اولی سفید از خاک در اومد.
فقط ۴ روز؟!!!!


اما سرانجام در سرداب سرد
خبری تلخ از کافور زده ای
که
آمیان سوگ وار را
به حلقه ی دوستیشان
یاد آور شد

سعیده جمعه 19 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:50 ق.ظ http://www.sighe.blogsky.com

موفق باشی .مطالب قشنگی رو نوشتی
بای و بوس

مینا سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:08 ب.ظ http://adam32.persianblog.com

هیچ بود که گذر می کرد از راهروهای تهی مغزهامان و در حفره هایش به دام می افتاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد